اشعار حامد حجتی

این کهنه پیرهن که تو داری همان کساست؟ / حامد حجتی

امروز عطر جان تو در خانه ام رهاست
امروز ابتدای تمام ترانه هاست

یا ایها المزمل ِاین روزهای سخت
در پوشش کرامت تو زیر آن عباست

تا آن که پر کنی قدح جان خسته را
گفتی عبای سبز یمانی من کجاست

خورشید روبروی شما ایستاده است
انگار قرص کامل مهتاب در رداست

گفتی بیاید آنکه جگرگوشه من است
آن میوه رسیده همان نور مجتبی است

حالا من و سپیده و یک آسمان حضور
این عطر سیب ِ پیرهن کیست در فضاست

این عاشقانه ای که وزیدن گرفته است
عطر نفس کشیدن زیبای مرتضی است

اینجا تمام هستی عالم نشسته است
جغرافیای روشن انسان در این "کسا"ست

آل کسا ترنم ناب همیشه اند
آل کسا تبلور انسان و ماوراست

می خواست پَربگیرد از این قاب قوس تا ...
آمد ندا که زیر کسا عرش کبریاست

.....

عطر عبای زرد تو در بادها رهاست
اینجا زمین داغ و عطشناک نینواست

لایوم چون حکایت تو سید الشهید
این دشت خون گرفته همان دشت کربلاست

این ماهپاره کیست که بر عرش نی هنوز
سرمست از معاشقه جام نیزه هاست

خشکیده لب به نیزه پر از شور آیه ها
این کیست این که در نفسش صوت هل اتی است

.....

ای زخم خورده مرد که در خون خود گمی
این کهنه پیرهن که تو داری همان کساست؟
3267 0 3.83

بخوان دوباره برایم خلیل عمرانی! / حامد حجتی

امیر کوچه شیدایی و پریشانی
بخوان دوباره برایم خلیل عمرانی!

هزار یوسف گم گشته در تو پنهان است
تویی که ساکن آن کلبه‌های احزانی

بگو که کوچه پر از عطر یاکریم شده
بگو که شعر بیاید به این غزلخوانی

هوای ماه محرم معطر از سیب است
پس از تنفس یک عمر سیب گردانی

چقدر دست که بر سینه‌ات نواخته‌ای
چقدر گریه فرو ریختی تو پنهانی

هنوز هُرم نفس‌هات داغدارترین
هنوز زخم گلویت غم مسلمانی...

کنار زلزله اشک خانه داشته‌ای
به سمت قبله دل‌ها نماز می‌خوانی

دلت پر است ز اعجاز واژه‌ها تا صبح
شب سکوت زمین را بخوان چراغانی

چقدر زمزمه جاری است روی دفتر تو
در این هوای گرفته ... هوای بارانی

«دلم برای تو یک ذره شد بگو» این بار
به بارگاه کدامین امام مهمانی

1777 2

کسی که کشته نشد از قبیله مانیست/ برای شهید زین الدین / حامد حجتی

شب ترانه و تار است و آه ...آه زمین
پراست از تپش بادهای فرودین

شب تلاوت یک سوره سبز تا خورشید
شب طلوع هزاران ستار ه در یاسین

شب تبارک و.. والشمس ...و القمر تا فجر
شب صعود غزل تا مقام علیین

شب تمامی یک مرد ...مختصر ...چفیه
تفنگ و تیر ...حمایل ...قمقمه ...پوتین

و باد صبح به گوش همه وزید که آی
خوشا به حال فلانی که رفته روی مین

خوشا به حال فلانی که رفت و لاله دمید
به جای هر قدمش قطره قطره روی زمین

کسی که کشته نشد از قبیله مانیست
خوشا به حال هزاران هزار زین الدین

امروز

پر از تراکم تردید و وهم و فاصله اند
تمام مردم این کوچه های مرگ آیین

هوای شهر چه تاریک و سرد و بی روح است
رسیده اند ملخ های شک به برگ یقین

یرای آمدنت دیر نیست مطلق خوب!
برس به داد دل باغ زرد ....سبزترین

........
27 آبان. سالروز شهادت مهدی زین الدین
5032 0 3.22